مشاوره کنکور۹۹ علیرضا افشار انتخاب رشته کنکور98 .مشاوره انفرادی تحصیلی.مشاوره کنکور دکتر افشار.برنامه ریزی تلفنی کنکور99 درباره وبلاگ پایگاه مشاوره کنکور رایگان (www.alirezaafshar.org) محلی ست برای یاری شما داوطالبان کنکور۹۹ و در جهت گسترش عدالت آموزشی در کشور گام بر می دارد که فاصل صوتی کلاس مشاوره ای دکتر افشار؛،.مطالب ارائه شده همگی مطابق برترین اصول و شیوه های مطالعه و انگیزش تحصیلی می باشد . سوالات شما دوستان در کمتر از 72 ساعت پاسخ داده می شود و شما داوطلبان رشته های ریاضی و تجربی می توانید ، با کمال اعتماد به مشاوران توصیه ها را توشه راه خود قرار دهید . امیدواریم که بتوانیم شما را تا رسیدن به رویایتان یاری کنیم . با تشکر و احترام : کانال مشاوره علیرضا افشار https://telegram.me/alirezaafsharofficial آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
سلام به همه شما دوستان عزیز . امیدوارم که حال همگی شما خوب باشه . خوب این مطلب رو مینویسم و همش حرف های درونی خودم هست . برای همه دوستان عزیز و بچه هایی که به هر نحوی با من آشنا شدن . از جانب کسی حرف نمی زنم و این متن رو هم جدای دفعات گذشته دارم خودم تایپ می کنم ؛ اگه غلط تایپی بود و کج تابی به بزگواری ادبیات خودتون ببخشید ، چون فکر نکنم فرصت این رو داشته باشم که برسم و حتی دوباره اون رو چک کنم . میخوام اینجا و الان یه حرفهایی رو بزنم تا همیشه خیالم از همه چیز تا ... راحت باشه . کارمون رو اگه در جریانش باشید شروع کردیم از اول تیر ... مطلب میذاشتم و به سوالات و ایمیل های شما در حد توان پاسخ میدادم و روزگار کنکوری ما پیش میرفت و رفته رفته دوستان جدیدی به جمع ما اضافه شدن . البته اصل این ماجرا که چی شد اومدم به سمت مشاوره دادن در محیط اینترنت به اینجا برمیگرده که خیلی تو این سال ها پریشونی روحی میدیدم و سعی می کردم تا جایی که می تونم با شاگردام انس بگیرم و مشکلاتشون رو حل کنم ولی همیشه به این قضیه فکر می کردم که خب شاید اگه همه بچه ها از حداقلی مشاوره و حمایت در این راه برخوردار باشن ، خیلی خوبه . ولی جدی میگم ... جدی میگم که میترسیدم بیام تو کار و نتونم اونجوری که دلم میخواد مایه بذارم و جمع کنم کار رو . برای همین اوایل کار اومدم تا جو محیط های مجازی رو بسنجم و ببینم . اوضاع اصلا اوضاع خوبی نبود ... خیلی بد ... خیلی بد بود . ابتذال به حد اعلایی رسیده بود و فاصله اتاق خواب یه نوجوان و جوان تا اون ور تصویر بگ گراند کامپیوترش خیلی خیلی زیاد بود .... احساس خوبی نبود وقتی خیلی چیزهارو میدیدی ومیفهمیدی ... میدیدی که عمر جوون ما داره چه جوری تلف میشه و حالا که دور دور جنگ سایبر هست دشمنت داره مهمات و آذوقه و سخت افزار جنگ رو در درون خودت تجهیز میکنه . ولی خب کارم رو به عنوان یه آدم ناشناس شروع کردم ...با این حال که اهل خیلی چیزا نبودم و اصلا یکسری چیزا جز افکار من نیست ، بهش تن دادم و رفتم جلو ... از هر جایی که سر در میاوردم دو حالت بود و بس . لذت های زود گذر و پشیمانی های تکراری . اینترنت شده بود واسه اغلب جوون ها یه قرص ... یه دارو مسکن برای فرار از خودشون و دل بستن به غیر از خود ...یکی از بچه های خودمون اینجا که میدونه کیه با من در محیط چت روم یه سایتی آشنا شد . شاید اولش فکر میکرد منم اومدم واسه وقت گذرونی و دوستی و ... این کار خیلی وقت هام بود .. خیلی خیلی ... واقعا چیزای عجیبی میدیدم .. مادی گرایی داشت تو محیط اینترنت غوغا میکرد . فاصل حق و باطل رو میشد کمتر از هرجای دیگه ای اونجا دید .. وقتی به قسمت های وبلاگ های آپدیت شده بلاگفا میرفتم ...روم نمیشه بگم ولی یه وبلاگ با محتوای حیوانی در کنار یه وبلاگ روحانی از یه عاشق خدا با هم در عرض شاید چند ثانیه بروز میشدن و در لیست در کنار هم قرار میگرفتند .... حس خیلی خیلی بدی بود ولی میدونستم که پس فردا بچه ی من قراره بیاد اینجاها که سرگرم بشه و تفریح کنه ... میدونستم که من دیگه کنار شاگردم نیستم که بهش بگم نکن و نرو و چرا .... برای همین رفتم تا افق های خودم رو از جلوی پام و حال به بعد ها و فرهنگ ها و ....بکشونم . حدودا میشه گفت در روز سیستم من از هر 24 ساعت 15 ساعت روشن بود ... خیلی خیلی کار داشتم ... خیلی چیزا باید یاد می گرفتم .. چون بدون شناخت نمیشد کاری کرد و به جایی رسید . همکارام خیلی خیلی بهم بهت زده نگاه میکردن وقتی میگفتم که علف هرز باید از ریشه کنده بشه و نه اونا رو کوتاه کرد . رفتم به کافی نت یکی از دوستام . پسر خوب و فعالی بود و 30 سال سن داشت و ازش خواستم با همون نرم افزاری که برای ساعت استفاده و مقدار دانلودها داره برام لیست تمام سایت هایی هم که اینجا مردم ازش میرن رو در بیاره ... اونم قبول کرد ... در روز بیش از صد نفر اونجا از سیستم استفاده می کردند و نتایج منو بیشتر شکه کرد ... باورم نمیشد تا خودم رفتم و ی چیزهایی رو دیدم . اونجا بود که دیدم نسبت به همه چیز داشت عوض میشد ... همین کارو در ستاد سامان دهی بازی های کامپیوتری و محتوای اونا هم انجام دادم و حتی روی موسیقی ها . حالا میشد سقوط تدریجی یه جوون رو دید و روش فکر کرد و در اون متمرکز شد . تصمیم گرفتم که بیام و بگردم دنبال راه چاره .. هر چند کوچیک ولی موثر؛ لطف خدا شامل حالم شد و دستم رو گرفت تا دست خیلی ها رو از طریق ارائه مشاوره تو سایتی بگیرم ولی بازم دیدم که کافی نیست . نمی تونستم دست دست کنم و برای همین رفتم سراغ نوشتن یکسری مطالب شاید مث دلنوشته و واسه حداقل تسلی و آرامش خودم . البته یکباراون مطالب رو از دست دادم و وبلاگ نردبان تغییر هک شد . ولی بازم شروع کردم و اوایل اسفند ماه پارسال بود که مطلب در اونجا میذاشتم . حقیقتا میگم انقدر جبهه دشمن قوی بود تا بازم جوون ما توهین به خودش رو درک نکنه و بازم بیاد به سمتش و اما جبهه خودی ... نمیدونم چی بگم ولی حرف دل هست و بذار بزنم : انقدر انقلاب صادر کردیم به اطراف که الان چیزی بری خودمون نموند ... مسلما حرفهای منو خیلی ها نمی خونند و نمی شنوند ولی میگم برای همون یک نفر که تو جوون باشی . نمیدونم ولی برای من که عقده شد بخصوص زمان برانکو که فوتبال مون رو اوج بود ، در فوتبال بازی کامپیوتری حداقل اسطوره مون رو ننویسند " Dalhi " و اون موقع چیزی نگفتیم که الان میدان مبارزه یا همون "بت فیلد 3" رو می سازند و علنی به ما توهین می کنند و پست می شمارند . هنوزم وقتی پسر عمه ام از فرانسه میاد ایران خانمش از مردهای ریشو و خانم های چادری میترسه و با لهجه خودش میگه " پاسدار" و از دخترای بد حجاب مون عکس میگیره تا به دوستاش بگه نه ایرانی ها سیاه نیستن مث عرب ها . برای من یکی افت داره وقتی میبینم که نتونستم فرد با لیاقتی برای لقای امام حسین باشم و نتونستم صلابت مسلمونا رو به رخ همه دنیا بکشم . نمیدونم چی بگم ... یعنی این همه سال روضه امام حسین و سیاه پوشیدن محرم و دعای جوشن کبیر شبهای قدر و نماز و روزه های ترک نشده نتونست منو درست کنه ؟ چرا بازم میرم امام زاده اصلا ؟ یعنی اینا انقدر قدرتشون کم شده که از عهده شون برنمیاد منو به راه کنند ؟ اگه یه اعتقاد قلبی که هم مون داریم رو بهش رجوع کنیم میفهمیم و درک میکنیم که کفر و ایمان چه بهم نزدیک است . در اوج رفاقت باهاش بازم نمازمون میشه خدایا کره کره تو نکش پایین اومدم ... خدایا رو شکر که من بنده هستم و زیر دست و هنوز دستم به جایی نرسیده وگرنه حقیقتا بهت بندگی نمی کردم و همون نخوت و تکبر رو داشتم . هوش ایرانی جماعت کمه ؟ برو ببین نه . مشکل مون از دلامون هست .. شدیم از اون کارگرهای فصلی ... واقعا شمایل خیلی بدی هست . کارمون گیر میکنه خدا .. گیرش باز میشه خودم . مغرور نباش افشار ... خیلی کوچیک هستی و هر لحظه کن فیکون میشی .. پس داری به چیت مینازی ... دیدی هم که عمره رفته برنگشت .. حداقل چند سال آخرت رو طوری زندگی کن دل امام زمان برات دوشنبه و پنجشنبه ها نشکنه و بخاطر گناهات گریه نکنه . اینو بفهم پیشگیری بهتر از درمان هست .. پس پسر پات رو خطا نذار ... خدا تا الان هم بهت رحم کرده وگرنه میدونستی چه بلایی به سرت باید میومد ... دوست داشتی حین ارتکابش کسی تو رو میدید ؟ پس چرا تو خدا رو فقط لحظه شکستن دلت دیدی ؟ اشکم داره در میاد وقتی از درون به گذشته فکر می کنم و به تموم پرویی هایی که کردم . هنوزم مدیون اون دختری هستم که انقدر خودم رو براش بت کردم که روش نشد زنگ بزن به من و بپرسه اگه از الان بخونم میشه ؟... خدایا بهم فرصت بده تا برگردم و به اون دختر بگم آره میشه ... بیا! بیا! خودم کمکت کنم . یاد نذر و نیازهای امتحان فاینال کلاس زبان افتادم وقتی نمیدونستم پس فردا موقع گرفتن کارنامه مامانم با روی خندون میاد یا تو هم رفته ؟ و یا یاد اون روز که بابام رفت پیش مدیر تا کارنامه نیمسال دوم رو بگیره و من از شور و دلهره باهاش نرفتم و دلم تو خونه مث سیر و سرکه می جوشید .... یا صندوق صدقات سر کوچه بخیر که پول 20 تا یخمک 25 تومنی رو یهو انداختم توش تا به خدا بگم "ممنون" اون موقع آدم تر بودم .. یاد اون امام رضا دفعه اولی بخیر ... عجب پسر آقایی بودم ... هنوزم عکساش داره بهم چشمک میزنه ... کجایی ؟ کاش یکم خاکی میشدم و میفهمیدم که بی گدار به آب زدن لازم نیست و فقط باید ببینم تو نقشه راه و دفترچه راهنمام چی نوشته . پس خدایا بیار از همین الان اون لحظه ای رو که بخوام باهات رفاقت کنم . و حالا ی چیز دیگه و اونم اینکه من تو زندگی یه چیز رو فهمیدم که همدلی تو هر کاری و همت دست جمعی و کنار گذاشتن اختلافات نتیجه ای برتر از حسادت ها و چشم و هم چشمی ها و زیاده خواهی در کنار یکه بینی داره . شاید حالا دارم میفهمم که علت افت و عقب موندگی مسلمون ها در این دهه های اخیر به نسبت یهودیا چیه . شاید برای شما هم بخواد این آمار جالب باشه که در بین ملل اسلامی برای هر 3 میلیون نفر تنها یم دانشگاه وجود داره و در بهترین حالت ممکن نرخ با سوادی حدود 50 درصد هست و این در حالیست که فقط در 15 کشور با اکثیریت جمعیت مسیحی ، نرخ با سوادی 100 درصد است و در کل 40 درصد با سوادان مسیحی به دانشگاه رفته اند و در حالیکه کمتر از 2 درصد با سوادان مسلمان به دانشگاه رفته اند ... دانشگاهی که در رتبه بندی ها حتی جز ... واقعا مسلمون ها در نشر علم شکست خوردن و الحق اینجاست که شرمنده حدیثی از پیامبر میشیم که خیلی هامون هم اون رو در اسکناس ها ندیدیم ... " اگر علم در ثریا هم باشد ، مردمان سرزمین پارس (ایران) بدان دست خواهند یافت " ولی خب کو ... کجاست ؟؟ من فکر میکنم چون هنوز همدل نشدیم و خودمون رو فراموش کردیم ... حتی اون معدود آدم های خوبی هم که بین ما هستند دارن بقیه رو نقد مخرب می کنند . هنوز برام سواله ... چرا تو کمتر پایگاه بسیجی دو تا بچه دانشگاه سراسری رفته خوب و شایسته پیدا میشه ؟ چرا تو کمتر جمعی دختر خانمی که با عفت و حجاب داره اعتقاد خودش رو نشون میده ، حرفی به ذهن و زبانش نمیاره که اون ظاهر رو زیر سول ببره ... جرابه عقاید هم احترام نمی ذاریم و همه هم به سمتی پیش نمیریم تا به یک اصول ثابت برسیم . چرا همه پا رو هوای نفس خودمون نمیذاریم و نمیگیم شرم باد دسته منحرف و فرد بی کرامت رو ...چرا هنوز هم تفریح درجه یک من کاسب دید زدن دخترهایی هست که از کنار مغازه ام رد میشن و چرا من روحانی جو رو انقدر سنگین می کنم که پیرمردهایی که عمرشون لب بوم فقط بیان و اونم از بیکاری به حرفام گوش بدم ... چرا نمیتونیم اثرات یه سفر حج .. زیارت معصوم .. و ماه عزیز و ... رو نگه داریم و چرا از هم فاصله میگیریم . چقدر پسر تو روی پدر و دختر تو روی خانواده واستاده و گفته به توچه ؟؟؟ چی شد که این بچه ها مث ماهی از زیر دست مون لیز خوردن و رفتن ؟ و در آخر چرا همه دنبال معجزه ای بودیم برای درست شدن این همه ایراد و در بخهترین حالت تنها کاری که کردیم این بوده که خودمون و خانواده مون رو محفوظ کنیم از خطرات و همچنان چشم به روی حقایق ببیندیم و بگیم نه ... خوب است ...بد مث سم برای همه جامعه بده و خوب هم مث عطر تو فضا میپیچه ...بدترین ماها هم در شرایطی دلمون مث گنجشک میشه و اشک پشیمانی مون در میاد و آه حسرت ولی خدایا توفیق بندگی و اصلاح رو بده و همدلی و دوست داشتن . بذار از روی ظاهر قضاوت نکنیم و کاری نکنیم که دنیا جولان گاه بعضی ها بشه و همه و همه در هر لباس و کسوتی که هستیم مسولیم و چه بهونه ای بهتر از کنکور ... وقتی همه به یاد تغییر میفتیم و میخوایم آدم دیگه ای باشیم .. پس همه چیز رو تغییر بدیم و دوباره بسازیم ... همون طور که قبلا داشتیم و حق مون رو پس بگیریم و اگه تو این راه هر چقدر هم نا ملایمات و سختی دیدیم ، خودمون رو همراه اون تعداد انسان های خدایی دست بکار و دلباخته بدونیم . پس میخوایم همگی با هم کنکور بدیم نه برای رفتن به دانشگاه و رشته ای که اگه بخواد بین راه نشه به آفت یاس و ناامیدی دچار بشیم ، بلکه انقدر این تلاش در راه بهتر کردن اوضاع خود و دنیامون برامون مهم باشه که خودمون به امید خدا نتیجه خوبش رو ببینیم . پس با هم عهد و پیمان میبیندیم که دل به دل ربا ها ندیم و همیشه حواسمون جمع باشه در امتحان هستیم و بین دو راهی و اگه اون راه درست رو که همه میدونیم چیه رو انتخاب کنیم و الان از لذت های غفلت بار بگذریم در آینده نزدیک شخصیتی منحصر به فرد بدست میاریم ؛ معجرزه ها و دست های یاری گری که ما داریم خیلی نیرو منده و یه "یا علی" خودش میشه دست روی دست هم گذاشتن و رفتن به سمت زندگی حقیقی و آرامش . چند روز پیش هم خیلی دلم گرفت از این جهت که دیدم دوستانی خواهان کار قبلی خودمون بودن که باصفا تر بود ... همون وبلاگ سابق با تمام خرابی ها و مشکلاتش و .. و عده ای هم گقتند که افشار کلا رفته به سمت کسب درآمد و دیگه کار رایگان معنی نداره ولی خب اونایی که برای انتخاب رشته دانشگاه آزاد تماس گرفتند و میل زدند و ... خودشون میدونند که باهاشون چه شد و کارشون رایگان انجام شد و بحث هزینه انتخاب رشته تلفنی فقط از این منظر مطرح شد که عده ی زیادی نخوان بیان و نشه پاسخ گو شدو شرمنده همه بشیم . ولی حدود 25 نفر از بچه های طرح + 15 نفر از بچه های متفرقه رو رایگان براشون انتخاب رشته کردم و باهاشون بی منت صحبت کردم. ابدا به این راضی نیستم که کسی اینجا احساس ناراحتی کنه و روش نشه با من یا سایر دوستان ارتباط داشته باشه و من حتما جوابش رو میدم و مخلصش هستم چون شاید تنها امیدش من باشم ولی یه درخواست هم من دارم از همه بچه ها ...اگه بدی دیدین بگین به خودم ولی اگه خوبی بود ترجیحا تو دلتون به زبان خودتون ی تحسینی کنید و حقیقتا کسی نیستم که بخواید من رو بت کنید و یا فکر کنید که ازتون دور افتادم و بهتون توجهی ندارم و ... همه تون رو دوست دارم و میدونم این دوستی دو طرفه هست .. پس دوست از دوست خودش خواهش و تمنا نمیکنه و فقط از او میخواد تعداد معدودی هم کنکوری که زودتر در ارتباط باشن و نیازمند باشن رو برای کار مشاوره خصوصی و تلفنی با خودم میگیرم تا بچه ها انقدر نگند که ما که مشاور و پشتیبان خوب نداشتیم اینجوری شدیم و ... تعدادی هم دانش آموز سال سومی دبیرستانی برای آمادگی در امتحانات پایان ترم و مقدمات کار کنکور و شیوه و اصول صحیح مطالعه و کارگاه های موفقیت تحصیلی ثبت نام می کنم برای کار در دوره ها حضوری در تهران و غیر حضوری ( تلفنی یا اینترنتی) بچه هایی که مایل هستند میتونند اعلام کنند و بیان و به خودم زنگ بزنند سوال و بحث و کار و ... بود میتونی هر کسی که هستی تماس بگیری و راحت میگم دوست ندارم دورادور از من تصویر خوب یا بدی بسازیو هر چه که هست و به قول معروف مشت نمونه خروار است و ..ولی خب این نکته هم هست که شاید برام مقدور نباشه در همون لحظه پاسخ رو بهت بدم . تبلیغ طرح و مشاوره خصوصی رو هم هیچ جایی نخواهم کرد .. چون وقت گیر هست برای من و دوست ندارم کمیت به کیفیت فدا بشه و فقط خواستم بچه هایی که ی جوری دلشون به حرف ها و پست های ما گره خورده رو براشون شرایطی رو فراهم کنم تا اونا هم در صورت تمکن مالی بتونند از وجود مشاور در کنار خودشون استفاده کنند شماره تماس مستقیم :09358960503 پیامک پشتیبانی :09358960503. پیروز و مانا باشی . درضمن آماده ارتباط و همکاری در زمینه مشاوره و ارتباط بین وبلاگ ها و طرح های پیشنهادی شما توسط خودم و همکاران هم هستیم.
پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل لینک هوشمند |
|||
|